خوشههای خشم
جوانتر که بودم، عصبانی که میشدم، میزدم زیر میز زندگیم. راه دیگری بلد نبودم. حداقل یکبار آنقدر عصبانی بودم که کل آیندهای که برای خودم متصور بودم را به هم ریختم. گمانم فقط یکبار دیگر در این سالها همانقدر عصبانی شدهام و به خیر گذشت اینبار چون بیشتر سر شده بودم. کاری از دستم بر نمیآمد یا نمیآید.
دیروز هم عصبانی شدم. نه آنقدر که زندگیم را به آتش بکشم. ولی به قدری که جا داشت کاری غیر معمول روال زندگیم ازم سر بزند. ولی فایدهاش چه بود؟ آن که بر مسند نشسته را فقط با پوزخند و «زندگی» و امید و دانایی میشود مهار کرد.
آیه را که برداشتم از مدرسه ازش پرسیدم دربارهی امروز حرف زدید در مدرسه؟ دربارهی ۸ مارچ. گفت نه. تصمیم گرفتم ببرمش پارک و قبلش باهم دونات یا بستنی بخوریم و دربارهی دختر بودن حرف بزنیم. ولی وقتی رسیدم دم پارک خوابش برد بود در ماشین - از اتفاقات نادر روزگار. منتظر ماندم که بیدار شود ولی نشد. من هم راه افتادم سمت خانه. وقتی رسیدیم بیدار شد. به روی خودم نیاوردم که برده بودمش پارک. گفتم امروز میخواهیم یک پروژهی نقاشی باهم کار کنیم برای روز خانمها. جعبهی آبرنگش را آورد من هم مداد رنگیهای آبرنگیام را آوردم. قلموها را ردیف کردیم و کاغذ آبرنگ آوردیم. طرحی که در ذهنم بود را بهش گفتم و عکس چند گل نقاشی شده را هم بهش نشان دادم. قرار شد گل بکشیم هردو. رنگارنگ. دایرهای.
آیه سه ورق رنگین کمان و برگ و حشره و آدمک کشید تا راضی شود گل بکشد در ابسترکتترین حالت ممکن. من هم نقاشی بلد نیستم. فقط با رنگها بازی کردم. میخواستم به خشمم فکر نکنم. میخواستم به رنگها فکر کنم. به زنهای مقاوم. به استقامتی که گاهی نمیارزد، گاهی میارزد و نمیدانی تهش کجاست. برای گلها با ماژیک سیاه برگ و ساقه کشیدیم. یک سری قاب عکس خالی داشتم که سالها پیش مهرناز داده بود بهم و هزار نقشه ریخته بودم برایشان و هیچوقت اجرایی نشده بود. پنج نقاشی را انتخاب کردیم و قاب کردیم و زدیم به دیوار.
بماند یادگار هشت مارچی که همیشه کمرنگتر از این بوده برایم و هر سال که گذشت معنیدارتر شد. بماند یادگار عصبانیتی که با رنگ جوابش کردم. بماند برای شما که بدانی حق انتخاب آدمها مهم است. بماند برای خودم که یادم بماند بیشتر و بهتر کار کنم.
همه ی این ها را که فهمید یک آرامشی می آید می نشیند توی دلش، توی روح و روانش. اینجای زندگی همان جایی است که دولت آبادی گفته: اصلا از یک جایی به بعد.. حال آدم خوب می شود