سفر به سرزمینهای سرد شمالی
شبی که میخواستم فردا صبحش بروم کانادا، این تقویم را آویزان کردم دم در اتاق آیه. بهش گفتم من روی عدد ۸ میروم و روی عدد ۱۸ بر میگردم؛ هر شب که خواستی بخوابی یک استیکر بچسبان به شمارهی روزی که تمام شده. یکطوری تصویری و معین کردم برایش رفت و برگشتم را. تا به حال نشده بود اینهمه مدت پیش هم نباشیم. یکبار حدود دو سالگیش دو شب رفتم کنفرانس و تابستان گذشته هم که ایران بودم، یکشب رفتم مشهد. اینبار قرار بود ده روز نباشم. آیه که البته خم به ابرو نیاورد از این خبر بسکه با وحید بهش خوش میگذرد. من گمانم بیشتر نگران خودم بودم. با مدرسه هماهنگ کرده بودم تا ساعت ۶ بماند و ناهارهایش را هم از آشپزخانهی مدرسه بگیرد. باقیش خیلی سخت نبود. فقط من کم شده بودم از خانه.
دو کنفرانس و سه جلسهی مهم داشتم که باید در آن ده روز جا میشدند. شب اول که پرواز به خاطر برف و بوران زمستانی با تاخیر نشست در فرودگاه اتاوا، تا برسم خانه ساعت ۳ شد. حساب ترافیک سر صبح را هم که میکردم باید ۷ از در خانه میزدم بیرون. درجهی سیستم گرمایی را گذاشته بودیم روی ۱۵. کمی طول کشید تا خانه گرم شد. همهی اتاقها و طبقهها را سر کشیدم، به غیر از موشی که ظاهرا از چکمههای زمستانی من خوشش آمده بود و همهاش را جویده بود بقیهی خانه به نظر امن و امان میآمد.
کنفرانس اول، از طرف مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه برگزار میشد. این مرکز را استاد من و یکی از اساتید ایرانی دانشکدهی علوم سیاسی راه انداختهاند. نشست امسال بر مطالعات اسماعیلی متمرکز بود. من البته فقط شرکتکننده بودم. برنامهی کنفرانس شامل ۱۷ پنل در دو روز بود شامل: فاطمیان - اسماعیلیان و دیگران - فضاهای مقدس و سکولار - اسماعیلیان در ایران - خوجهها و باقی مطالعات شیعهشناسی - دیجیتال کردن منابع - اخوانالصفا - مهاجرت، مرزها، سیاست - گینانها - ناصر خسرو - تبعید اوگانداییهای آسیایی - بازسازی تاویل در اسماعیلیه - تاریخ قرن ۱۹ و ۲۰ اسماعیلیان در افریقا - هویت، مناسک و شرکت در مراسم مذهبی در کانادا - اسماعیلیان بدخشان - هنر و موسیقی - اقاخان چهارم: ایدهها و نهادها - تعلیم و تربیت مذهبی. هر پنل سه یا چهار سخنران داشت و یک مدیر. هر کدام ۱۵ دقیقه فرصت ارائه داشتند و ۱۵ دقیقه هم پرسش و پاسخ نهایی.
سخنران اصلی کنفرانس هومی بابا بود که دربارهی Diasporic Cosmopolitanism صحبت کرد. پانصد نفر برای این بخش ثبت نام کرده بودند. دربارهی فهم ما از مهاجرت حرف زد و لزوم پرداختن بیشتر به علوم انسانی برای بازتعریف اخلاق و فرهنگها. حرفش این بود که freedom of expression، مفهوم غیرقابل تعریف و دستخوردهایست که شخص ممکن است ابزار و استعداد بروزش را داشته باشد یا نداشته باشد. در عوض، بر اصطلاح freedom of interpretation تاکید کرد؛ «آزادی تفسیر«. برایمان کلاژهای عکس ایلان کوردی را آورده بود؛ ایلان که کنار دریا افتاده بود و عکسش دست به دست میچرخید. عدهای عکس او را مونتاژ کردند وسط میز شورای امنیت و عدهای وسط میز تولد خانوادهی اسد و عدهی میان جمعی از سران قبایل اعراب خلیج. وقتی موضوعی قابلیت تاویل و تفسیر پیدا کند، تازه رسیدهایم به نقطهی صفر درک مسئله.
کنفرانس سه بخش مجزای دیگر هم داشت. روز دوم، کارگاه موسیقی بر اساس اذکار و آواهای اسماعیلیان برگزار شد با همخوانی ذکر «یا رحمن یا رحیم» و دیگر نمایشگاه کتابی بود که شامل متون تاریخی و مذهبی میشد و سوم نشست نتیجهگیری در ساعات آخر روز دوم. استاد من معمولا برای کنفرانس و کارگاههایی که برگزار میکند مقید است حتما ساعتی نقدها و حرفای دیگران را بشنود هم دربارهی محتوا و هم کم و کیف اجرای کنفرانس و هم دربارهی اینکه با مقالات و نتایج این نشستها چه کنیم.
کنفرانس دوم دوازدهمین دورهی نشستهای ارتباطات بود که با همراهی انجمن مطالعات ارتباطات و رسانهی کانادا با عنوان Imagined realities: past, present, future در دانشکدهی ما برگزار شد. آن هم کنفرانس دو روزهای بود شامل ۱۵ پنل که من در بخش Representating Network Society & Theorizing Public Sphere، مقالهای ارائه کردم با عنوان دوگانهی دینداری آفلاین-آنلاین. که بخش کوچکی از پروژهای بزرگتر است که قسمت دیگریش هم با عنوان بازسازی هویت دینی در جامعهی شبکهای در حال آماده شدن برای فصل کتابیست.
از مقالههای بسیار خوب و جالب این کنفرانس که بگذریم، بخش Critical Karaoke هم امسال به این نشست اضافه شده بود. این شیوه درواقع روش جدیدیست برای ارائهی یافتههای علمی و تحقیقی که با داستان زندگی و انتخابهای فرد آمیخته است که گاهی به صورت نمایش یا همراه موسیقی یا با بهکار بردن انواع ابزارهای دیگر اجرا میشود. در این بخش سه دانشجو اجرا داشتند و گروه ۴ نفرهای از اساتید حوزهی مطالعات جنسیت که نمایشی متشکل از نتایج تحقیقاتشان را به همراه اتفاقها و داستانهای فرامتنی که راهشان را به سمت این موضوعات خاص باز کردهاند و هم سیر مطالعه و مشکلاتش را به شکل تاتر اجرا کردند.
جلسهها هم به خیر گذشت. واحد درسیای که از راه دور بر رویش کار میکردم به سرانجام رسید. جلسهام با دکتر لیم، سر میز ناهار کنفرانس دوم اتفاق افتاد و خوشمزه بود از هرجهت. به غیر از آن، بعد از دو ساعت زیر و رو کردن پروپوزال امتحان جامع دوم، استادم با لبخند رضایت پیشنهاد داد امتحان را شروع کنم تا عضو سوم کمیتهی تز مشخص شود. امتحان جامع دوم حول ادبیات و تحقیقات موضوع تز نوشته میشود و حدود سهترم وقت میگیرد و در پایان هم دفاع دارد. میماند یک واحد درسی دیگر که احتمالا بیفتد به پاییز که در یکی از دانشگاههای همین دور و بر بگیرم - قرار بود که همین ترم، در دانشکدهی ارتباطات استنفورد درس تاریخ رسانههای دیجیتال بگیرم که اپلای کردم و پذیرش هم دادند ولی مشکلات حاشیهای منصرفم کرد. شاید سر کلاسش بروم ولی.
وقتی بعد از ده ساعت پرواز رسیدم سنفرانسیسکو، شب بود. آیه و وحید از جشن روز مادر مسجد آمده بودند فرودگاه دنبالم. آیه سرودش را همانجا نرسیده برایم اجرا کرد. توی ماشین لیست وسایل سفرهی هفتسین را نوشتم که صبح اول وقت در شکوفهباران بهار اینجا، برویم خرید.