سحر سحرها
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ق.ظ
باز گشتهایم از ایران. کلمهی «گیجی» حق مطلب را ادا نمیکند، بسکه خیلی چیزها تکان خورد در این سفر. پیش از این هم بارها گفتهام که خدا برای غافلگیر کردن من راههای زیادی بلد است؛ که اگر بلد نبود، عجیب بود.
باید بنشینم سر نوشتن چکیدهی این فصلی که دارم برای کتاب دوتا استاد آلمانی مینویسم. اسمهایشان را نشنیده بودم پیش از اینکه ازم دعوت به همکاری کنند. حوزهی کاریشان همین دین و فضای مجازیست. بخش دنیای اسلام- ایران را به من پیشنهاد دادند که بنویسم. یک طرح کلی نوشتم برایشان همان شبهای ماه مبارک که ایران بودم و خوششان آمد. حالا باید چارچوب و روشش را دقیقتر تعریف کنم. امیدوارم تا چند روز آینده نظریهخوانیام تمام شود.
عنوان دیگر پست: جان من است او! مثل ندارد.
۹۵/۰۵/۰۴
آرشیوتونو دوست داشتم خیلی دوست داشتم حس خوبی از خودم بهم میداد، گاهی دلم هوس میکرد نوشته هایی که حس خوب رو برام جاری میکرد بخونم و اگر قابل باشم دعایی هم برای نویسنده کنم...
خیر باشه :)