من پاریس نیستم!
من پاریس نیستم! من همان زنی هستم که وقتی با روسری از مرزهای هوایی عبور میکند، همیشه شانسش به کنترل اضافه میخورد و تمام وسایلش چندباره جستجو میشوند. همانکه جامعهی غربی، به روسریش با شک نگاه میکند و از روی آن، همگام با جوسازیهای رسانهای قضاوتش میکند. جامعهای که فرق بین ایران و عراق را نمیداند یا حتی نمیداند غزه و بیروت و دمشق کجای دنیاست. ولی به هر حال، من این سبک زندگی را انتخاب کردهام و اجازه نمیدهم فشار نگاه بقیه، روشم را عوض کند. همانطور که آنها به میل من، سبک زندگیشان را عوض نمیکنند.
من پاریس نیستم! ولی در این چند روز عکسهای کشتههای پاریس را که دیدهام، گریه کردهام به خاطر لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان و بقیهی کشورهایی که جمعیت مسلمانشان همواره خون کمرنگتری داشتهاند از خون مردان سفیدپوست غربی.
من پاریس نیستم! و دوست دارم یک پاککن دستم بگیرم و تمام استتوسهای فیسبوکی و توئیتهایی را که مسلمانها دربارهی محکوم کردن حملات تروریستی مینویسند، یکجا پاک کنم تا از شر اسلامستیزیای که رسانهها در حلقوممان کردهاند و اینقدر برایمان درونی شده که خودمان را بخشی از آن میدانیم، راحت شوم.
من پاریس نیستم! برای کسی هم مهم نیست که من پاریس باشم یا نباشم؛ چون روسریام، سکنات مسلمانیام و حتی محل تولدم حاوی برچسبها و کلیشههای از پیش تعریف شدهایست که با رنگ کردن عکس پروفایلم به رنگ پرچم فرانسه و به اشتراک گذاشتن عکس ایفل زخمی، بازتعریف نمیشود.
من پاریس نیستم! چون پیشفرض انسانیت این است که از کشته شدن افراد بیگناه، دردمان بیاید. به دین و مذهب و رنگ و ملیت هم ربطی ندارد. چرا فکر میکنیم باید دم به دم این دیسکورس ناعادلانه و پر غرض مسلط بدهیم و یکییکی اعلام انزجار کنیم؟
(+)