نقاشی
من دربارهی نقاشی کشیدن بچهها چیز زیادی نمیدانم. یعنی مثلا هنوز نرفتم بخوانم که چه سنی نقاشی بچهها معنیدار میشود و رنگها چه معنیای میدهند و این چیزها. شاید به این خاطر که خودم از دورهی مدرسه و بعد هم چندسالی طرح کشیدن ساده و آموزش ابتدایی همان سالهای دبیرستان (پیش خالهام که نقاش است) هیچوقت پیگیر نقاشی کردن نبودهام. علاقهی زیادی دارم به کاردستی ساختن و زیاد هم خنزرپنزر میسازم. ایدههای طراحی فضا و دکور و رنگبندی اینها هم زیاد دارم ولی نقاشی هیچوقت هنری نبود که من را به خودش جذب کند. بر عکس عکاسی مثلا یا خطاطی یا موسیقی تا حدی.
شاید برای همین وقتی ده دوازده روز پیش آیه صدایم کرد که بیا ببین چی کشیدم کلی جا خوردم از اینکه دیدم چند دایره کشیده و وسطش چیزهایی شبیه مثلثهای دنبالهدار که اگر توضیح هم نمیداد برایم کاملا میفهمیدم دریا و ماهیاست. انگار مثلا چند حوض کشیده باشد که توی هر کدام یک ماهی دارد شنا میکند. ازش پرسیدم خودش هم همین جواب را تحویلم داد. البته حوض را نمیداند. گفت چند تا آب کشیدم و ماهیها شنا میکنند.
از آن روز به بعد دقت کردم که چشمچشم دو ابروهایی که میکشد حالا دیگر چشمها داخل دایرهی صورت است، دماغ زیر چشمهاست. ابروها بالای چشمها و دهنهای خندان سر جای خودش. امروز داشت شکل داییاش را میکشید و حسین داشت به صورت زنده (فیستایم) میدید نقاشی را. بهش گفتم موهای دایی کو پس؟ یک دقیقه با دقت خیره شد به چهرهی حسین توی مبایل من بعد شروع کرد موهای صورتک نقاشی را کشید. برایم جالب بود که فهمیده باید نگاه کند به چیزها و بکشدشان. کار وحید است. وحید نقاشیاش از من خیلی بهتر است. وقتی مینشیند یا آیه نقاشی میکشد بیشتر از اینکه از تخیلش استفاده کند (کاری که من میکنم) از امور واقعی و لمسی استفاده میکند. مثلا دست آیه را میگذارد روی کاغذ و دورش را میکشد یا پایش را همینطور. یا عروسک را و نقاشی کتاب را میگذارد جلویش و میکشد.
چند وقت پیش که وحید از سفر برگشت برای آیه یک بسته حاوی مداد رنگی و 3 تا استمپ رنگی به همراه چند مدل مهر استمپ سوغاتی آورد. آیه خیلی خوشش آمد از این بسته. یکی از چیزهایی که باعث شد جای درست چشم و ابرو را یاد بگیرد فکر کنم همین مهرها بود. چون مهر چشم و ابرو را میزند و دورش صورت و مو و گوش و دست و پا میکشد. بعد دیگر بدون مهر هم خودش همینها را شروع کرد به کشیدن.
(معرفی میکنم: هشتپای پدر و هشتپای بچه)
آیه از خیلی قبل، با ترکیب کلماتی که شنیده و موسیقی شعرهایی که گوش کرده، شعرهای جدید -گاهی با معنی گاهی بیمعنی- میسازد ولی نقاشی راه کاملا جدیدیست برای بروز خودش و دانستههایش.
خلاصه جالب است که یکهو از یکروزی بچه شروع میکند معانی دور و برش را قالب میزند به شکل نقاشی یا شعر یا کاردستی یا هرچیز دیگری که بشود خلقش کرد و از یکروزی این خلق کردن، هدفمند میشود.