من زیارتلازمم! همین حالا
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۰۹ ب.ظ
عکس فرستاده درست از همان لحظهای که از دور چشمشان افتاده به حرم حضرت حسین. دمدمهای اذان صبح، پای پیاده. ما که سفر بودیم هقتهی پیش را. همین که رسیدم و مبایلم به کار افتاد دیدم رسیده نجف. همینطوری یکبارهگی. زنگ زدم به مامان گفتم باز من دو روز نبودم یکیتان پرید کربلا؟ قلبم دارد میترکد از دیروز. گفتم که قصهی بابا را باید بنویسم.
پ.ن. من سالی چندبار این مسیر را از روی گوگل نگاه میکنم. همینطوری. شاید حاجتروا شدم. خدا را چه دیدی.
پ.ن. من سالی چندبار این مسیر را از روی گوگل نگاه میکنم. همینطوری. شاید حاجتروا شدم. خدا را چه دیدی.