دو تاییها
پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۳ ب.ظ
امروز از صبح مهمانها با وحید رفتهاند بیرون و تا شب بر نمیگردند. از صبح من و دختر تنهایی صفا کردهایم. او شیر خوردهاست، خوابیدهاست و من در همین فاصلهها ایمیلهایم را چک کردهام، کتاب خواندهام، دور و برم را جمع و جور کردهام و چند وعده خوراکی خوردهام (نخند؛ وقت غذا خوردن که پیدا نمیکند آدم به این سادگی). بعد از هر شیر دادن هم با آیه حرف زدهایم و خندیدهایم و حرکات محیرالعقول انجام دادهایم.
دارد خوش میگذرد این طوری دوتایی.
دارد خوش میگذرد این طوری دوتایی.
۹۱/۰۹/۱۶