تصویر ۱۷
بعد از آن چهار روز اعمال، چیزی که به وضوح در تو تغییر خواهد کرد آستانهی صبرت بر نبود نظافت و عدم پاکی خواهد بود و دیگر بالا رفتن سطح تحملت بر کوچک شدن دایرهی فضای شخصیات که در کل سفر بسیار محدود است.
از لحظهای که وارد عرفات میشوی تا روز آخر منی باید با خودت و فضای آن صحراها کنار بیایی. جمعیت زیاد، اتوبوسهایی که در حال دودآلود کردن فضا هستند و اوضاع نابهسامان دستشوییها و آشغالهای متعفن. مهمتر از همه اینکه محرم هستی. لباست باید پاک بماند. اجازهی جر و بحث کردن نداری. اجازهی استفاده از هیچ چیز معطر که شامل صابون و ژل تمیزکننده و خمیردندان و شامپو و غیره هست را نداری مگر چیز بیبویی داشته باشی از این دست. سه میلیون آدم و انگشتشمار سرویس بهداشتی. صف دستشوییها کیلومتری است چه در عرفات و منی چه در حرم. باید یاد بگیری سختیاش را تحمل کنی. یاد میگیری آن چهار روز آب و دانهات را طوری بخوری که کمترین نیاز را پیدا کنی. یاد میگیری با نصف لیوان آب در بدترین شرایط وضو بگیری. تو ای که در ژیگولستان هر روز صبح دوش میگیری و هزار جور مرطوبکننده و عطر و بساط داری، آنجا نه حق استفاده از همچین چیزهایی را داری نه امکانش را. همین است که کمتر کسی را پیدا میکنی که در این سفر مریض نشده باشد و سمفونی سرفههای چرکین و ویروسی، صدای جدا نشدنیایست از نمازهای حرم. این بالا رفتن آستانهی تحملی که معمولا با بیماری همراه است البته توجیهی بر بیکفایتی دولت عربستان در اداره و سامان دادن اوضاع حج نیست؛ که رسما در آن یک هفتهی اعمال، هیچ بنایی بر تمیزکردن خیابانهای مکه که تا زانو پر از آشغال شدهاند ندارد چه برسد به سرویسهای بهداشتی صحرایی و غیره. اعتراض به کمکاری آنها بر جای خود باقیاست. ولی واقعیت این است که در تو چیزی تغییر میکند.
دیگر اینکه در طول اعمال و به خصوص در مسجدالحرام اینقدر تنه میخوری و زیر فشار جمعیت قرار میگیری که اشکت در میآید. من رسما چند بار کم آوردم و فریاد کشیدم سر مردم (محرم نبودم البته). فضای شخصی، مفهومی کاملا فانتزی و انتزاعی به شمار میآید. در این حد که به کرات پیش میآید در صف نماز جماعت ایساده باشی بین رکوع و سجودت کسی یا کسانی کاملا فضای نشستنت را اشغال کنند و ندانی که حالا کجا سجده کنی یا بنشینی؛ باید نمازت را همانطور ایستاده تمام کنی. یا بعد از هر دور طواف حس کنی بازوهایت کبود است از فشار دستها و راه نفست بستهاست و اگر طوافت واجب نباشد همانجا رهایش کنی و برگردی عقبتر و جای دنجی پیدا کنی. اصولا در فصل حج طواف مستحب خیلی توصیه نشده است مگر اینکه مطمئن باشی برای عمل واجب دیگران مشکلی درست نمیکنی. یعنی حلقهی آخر بچرخی مثلا؛ که حتی همین هم در روزهای بعد از منی عملا ممکن نیست. یا در عرفات و مخصوصا منی زیر چادر فقط به اندازهای که به زحمت دراز بکشی فضای شخصی داری. وقتی برگشتیم من تا مدتی شبها با ترس از اینکه نکند دست و پایم از محدودهی خودم خارج شده باشد و فضای خواب مرضیه یا شیما (کنار هم میخوابیدیم در منی) را اشغال کرده باشد از خواب میپریدم. اینها را بگذار کنار اینکه هیچ معلوم نیست در طول سفر هماتاقیهایت ساعتهای خواب و بیداریشان با تو تنظیم باشد. و همین میشود که رسما نمیخوابی در طول سفر. تا میآید چشمهایت گرم شود یکی از راه میرسد و اخبار و اطلاعات اتاقهای دیگر را تعریف میکند یا برنامهی جلسات مناسک را اعلام میکند یا خبرت میکند که وقت ناهار یا شام است یا از عالم و آدم شکایت میکند ...
خلاصه آن چند روز که بگذرد تو آستانهی صبرت کاملا تغییر کردهاست.