میکروب، ویروس، درد
سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۱۴ ق.ظ
سرم درد میکند، گیج میرود. دوباره پرت شدهام به روزهای تبدار. گردنم تاب سنگینی سرم را ندارد. صدایم باز گرفته...کاش لااقل ارزشش را داشت؛ که اگر داشت، یکطوری این سردرد میگرنوار را تحمل میکردم...
امروز شرایط و ویژگیهای بروز و ظهور آتوریتهی کاریزماتیک میخواندم. اخبار را دور میزدم. به روی خودم نمیآوردم. چند بار زل زدم به سرخی عقیق روی دستم، به دانههای سبز دستبندم. رسیدم به روتینایزیشن کاریزما. چند صفحهی دیگر به پایاننامهام اضافه کردم. صفحه فلاننیوز را بستم. تندتند پلک زدم که اشکهایم نچکد و باز ادامهی دور باطل...
نهیب میزنم به خودم؛ ارزشش را ندارد، برگرد سر زندگی. برگرد.
۸۹/۰۷/۲۷
میلاد امام هشتم شیعیان مبارک
پذیرای قدوم پر مهرتان
با سری سوم عکس شهری در دل کوهستان در کشورچین
منتظر نظرات شما