مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

به خاطر بسپار

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۳۹ ب.ظ

این پست حکم آن نخی را دارد که دور انگشت گره می زنند تا از یاد نرود چیزی که باید بماند سفت و محکم در خاطر.

پ.ن. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ. (بلد:4)

۸۹/۰۴/۲۸

نظرات  (۲)

باز برگرد به دل‌تنگیِ قبل از «باران»/ سوره‌ی توبه رسیده‌ست به بسم‌الله‌ش (فاضل)‏
سلام
نخ من هم هست ...
حکمش به قطعیت نیروی جاذبه است منتها برای زمین زندگیمان...
.
.
.
اولین سیب یادم نیست چندسال پیش روی سرم افتاد که کشفش کردم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">