عید پاک
ما دو تا دو تا و چند تا چند تا قدم می زدیم و با دوستانمان در آن دو گروه دیگر سلام و احوال پرسی می کردیم و تبریک عید و «صد سال به این سالها» و غیره. از میان آن گروه دوم هم بودند دوستانی که دوتا دوتا آمدند بین ما و سلام و تبریک و «بچه ی شما چه بزرگ شده» و «خانواده خوبن؟» و «به مرحمت شما لطف داربن» و «بفرمایین کباب و آش و آجیل و شیرینی» و این حرفها.
گذشته از اینکه به نظرم اصلاً غیر طبیعی نمی آید این گروه گروه شدنمان، به هم چسبیدنمان کمی دور از ذهن است. و چون اصلی ترین علت این نچسبندگی عقیده دینی است -- و نه خود عقیده، که بروز و ظهور آن -- جو بینمان همیشه به نوعی سنگین است و دیوارهای نامرئیش بلند. میزان تالرنس هر دو گروه نسبت به بروز عقیده و یا زیر پا گذاشته شدنش بسیار پایین است. یا شاید هم من خیال می کنم پایین است. این میان نگاه مردانه هم بر تکه تکه شدنمان بی تاثیر نیست، بخصوص در گروه ما. مثلاً خانمهای گروه ما گرچه مذهبی اند ولی با موسیقی کلا مشکلی ندارند ولی آقایان معمولاً متشرع ترند و مرز غنا و غیر غنای موسیقی برایشان پررنگ است و همین باعث می شود وقتی از آن طرف صدای اندی و آصف و هلن و ... بلند می شود خیل کثیری از این دوستان سرشان را به فوتبال و والیبال در زمین مجاور آن طرف تپه گرم کنند تا صدا کمی آرام شود. یا اینکه کلاً نشست و برخاست با خانمهای "ایرانی"** غیر محجبه برای بسیاری از آقایان جمع ما کار ساده ای نیست. از آن طرف هم من واقعاً نمی دانم وقتی سر اذان ظهر یکی از این دوستان ما شروع می کند به اذان و بعدش همه با هم می ایستیم به نماز جماعت آنها دقیقاً چقدر حس دور بودن و عدم تشابه برایشان پیش می آید نسبت به ما. یا نسبت به اینکه ما خیلی راحت با کسی هم سفره نمی شویم به خاطر مسائل ذبح شرعی یا الکل و این حرفها چقدر حس ناهمگونی پیدا می کنند؟
سخت است برایم که مذهب بشود خط؛ فاصله بندازد بینمان. گمانم اگر یاد بگیریم احترام بگذاریم و هر که را آنطور که هست بپذیریم، این فاصله قدری کم عمق تر شود.
بعد التحریر: شاید باید تصریح می کردم که من ِ بچه مذهبی برداشت و نگاه منفی درباره این خط کشی ها ندارم. باید توضیح می دادم که منظورم از کاهش عمق فاصله، این است که این خط کشی ها سبب نشود ما همدیگر را نبینیم، یا نادیده بگیریم یا نفهمیم یا تعصب داشته باشیم در برخورد باهم و از این حرف ها.
* یادم می آید اولین جمع های اعترضی ای که شکل گرفت این دور و بر -- همان روزهای بعد از 22 خرداد -- در تظاهرات ها و بیانیه خوانی ها، بسیاری از دوستان هم وطن از دیدن ما در جمعشان یکه خوردند.
** من نمی دانم چه حکمتی است که این آقایان مذهبی ای که از صبح تا شب در محل درس و کار با خانمهای غیر ایرانی به راحتی مراوده دارند، به خانمهای ایرانی غیر محجبه که می رسند اینطور معذب می شوند.
پ.ن. راجع به جمع هموطنان بهایی چیزی زیادی ندارم که بنویسم. 2 تا دوست بهایی بیشتر دور و برمان نیست که آن ها را هم سالی یک بار پیش نمی آید ببینیم و آن روز هم فقط یکیشان توی پارک بود.
پ.ن.2: جمعه ای که گذشت Good Friday بود. فردا روز عید پاک است و بازگشت دوباره مسیح.
خیلی مقبوله این حرفتون.
گمونم وقتی بیوتن میخوندم ملموس بود