آن که یافت می نشود
دو هفته ی پیش به بچه های سال اولی که درس مبانی جامعه شناسی دارند مشق داده بودیم که یک اتفاق روزمره را انتخاب کنند و از بینش جامعه شناسی استفاده کنند و 2 صفحه برایمان بنویسند که بشود 10درصد از نمره ی آخر ترمشان. بعد من الان 2 هفته است جسته گریخته دارم نوشته های این 204 نفری را که توی گروه من هستند می خوانم و در عجبم از این همه ای که ما توضیح دادیم و مثال زدیم و حتی نمونه متن برایشان گذاشتیم و اینها باز نفهمیدند ما دقیقاً چه می خواهیم. امشب باید نمره هایشان را رد کنم و مثل لوکوموتیو تا خود صبح باید بخوانم و بخندم. ولی انقدر خوش می گذرد وقتی وسط یک مشت قصه پردازی -- یک عده فکر کرده اند تخیل جامعه شناسی یعنی قصه ی تخیلی -- یکباره متنی پیدا شود که طرف واقعاً فهمیده باشد موضوع از چه قرار است و اینکه پیتر برگر منظورش از seeing the general in the particular and seeing the strange in the familiar این نیست که لاطائلات ببافی در توصیف روزمره هایت.