هالوین بود دیشب
دوست دارم تماشای این بچه هایی را که لباس های جورواجور می پوشند و کیسه به دست و trick-or-treat کنان می آیند از خانه هایی که چراغشان روشن است و کدوهای کنده کاری شده ی روشن دارند شکلات و خنزرپنزر می گیرند. گاهی دسته دسته با هم می آیند، گاهی تک تک. حتی تماشای پدر مادر های همراهشان هم لذت بخش است. costume هاشان از انواع حیوانات گرفته تا روح و اسکلت و غیره اینقدر متنوع و هیجان انگیز است -- مخصوصاً برای بچه های زیر 10 سال -- که هیچ جوره نمی شود این شب را با چراغ خاموش نشست در خانه.
ما هرسال چند ساعت اول غروب را خانه می مانیم و شکلات پخش می کنم بین این بچه ها. بعد راه می افتیم با بقیه ی دوستان خیابان گردی و از این کوچه به آن کوچه رفتن. بعضی خانه ها خلاقیت زیادی به خرج می دهند برای تزیین فضای بیرونی خانه هایشان. از انواع عروسک های وحشتناک گرفته تا همان کدوهای نارنجی شان را با دقت و حوصله چیده اند. تار عنکبوت به در و دیوارشان آویزان کرده اند، موش های سیاه و جادوگرهای خنده دار اینجا و آنجا گذاشته اند. از دار و درخت اطراف خانه روح و غول و کلاغ و گربه عروسکی آویزان کرده اند و ...
یکی از خانه های نزیک محله ما، هر سال یک کار گروهی خیلی با مزه انجام می دهد. گمانم یک گروه حداقل 40 50 نفره اند که بزرگ و کوچکشان از چندین روز جلوتر بسیج می شوند برای اجرای مراسم شب هالوین. یک تونل وحشت درست می کنند که تو در تو است و سر هر پیچ یک سری آدم لباس پوشیده و گریم شده و جادوگر و شیطان عروسکی کنار هم ایستاده اند و تو نمی دانی کدام به کدام است تا وقتی تکان بخورند برای ترساندنت. از انواع نور و صدا هم استفاده می کنند برای وهم آلود کردن فضا. بیرون ماز هم بیش از 20 نفر از همه سنی با گیریم های وحشناک دوره ات می کنند. وقتی مطمئن شدند کاملاً ترسیده ای،3 4 تا جادوگر، جلوی یک شومینه ی بزرگ چوب سوز، کنار عروسکهای زشت، به ذرت بوداده و نوشابه مهمانت می کنند.