فاین تذهبون؟
-------------------------------------
مناظره شروع می شود. یک صفحه باز کرده ام. نکته ها را می نویسم. گاهی هم حس هایم را. از میان آن همه یک چیز مدام تکرار می شود: یک سری صفات برایمان ارزش بود. اخلاق برایمان مهم بود. مگر رسول الله نیامد برای تکمیل"مکارم اخلاق"؟ این صدا و سیمای ایران است؟ این رئیس جمهور ایران است که به 30 سال آبروی این ملت می تازد؟ از که مایه می گذارد؟ این همه را می کند که به چه برسد؟ به یک دور بیشتر ریاست جمهوری؟ یخ کرده بودم. پلک نمی زدم. خوب بود بعضی از دوستان آن لاین بودند گاهی فضا را می شکستند برایم. و مهندس موسوی؟ به قول یکی از دوستان وما ادریک ما الموسوی. دیگر نگویم از اخلاق مداری این آدم. دیگر نگویم که حتی اگر رئیس جمهور نشود برایمان بزرگ است. دیگر نگویم آن موقع که آن دیگری به هر حربه ای دست میزد برای چند رای بیشتر و آرامش روانی من و شما را به هم می ریخت مهنس موسوی حتی حاضر نبود ضمیر حرفهایش را از "ما" تغییر دهد با اینکه داشت راجع به "او" حرف می زد. دیگر نگویم مهندس موسوی حواسش به این بود که به میان آوردن حرف پول ها و مبالغ کلان گم و گور شده اگر چه بهانه ی خوبی بود برای زیر سوال بردن آدم روبرویش ولی هزینه ی روحی و اجتماعی هم دارد برای 50 میلیون آدمی که پای این مناظره نشسته اند. دیگر نگویم که بقیه هم گفته اند و شما هم دیده اید.
مهندس موسوی را من آدمی آرام و متکی به نفس دیدم. فردی با ایمان و باوقار و باکیاست، فردی معقول و متفکر، کسی که وقتی می خندد باهاش می توانی بخندی (نه
که ناخودآگاه پیش خودت بگوی: نیشتو ببند -- بس که دارد مصنوعی میخندد)
مهندس موسوی شاید کاندیدای ایده آلی برای ریاست جمهوری ما نباشد ولی با
این مناظره من فهمیدم که او یکی از پایه های اساسی این انقلاب است که خوب
درک کرده حرف و حرکت آیت الله خمینی را در اهداف انقلاب. و من گمان می کنم
جریانی که آقای احمدی نژاد در این مملکت راه انداخته جریانی است که نه
تنها ضربات جبران ناپذیر ملی و جهانی برای ما به بار خواهد آورد بلکه
انقلاب را هم از راه اصلی دور خواهد کرد --که نه تنها دور بلکه یک شکل
انحرافی ای از آنها ترسیم خواهد کرد که معلوم نیست آخر عاقبتش از کجا سر
در بیاورد.
از نظر من و خیلی های دیگر امشب مهندس موسوی مناظره را برد با وجود تمام تند روی های احمدی نژاد ولی؛
ولی
من نگرانم. من نگران این دار و دسته ی بی منطق و شعوریم که از فردا معلوم
نیست با کدام آتو و با چه درجه وشدتی از خشونت و غضب و در کدام سطوح به جان ملت و حامیان
این موج سبز خواهند افتاد. نگران هزینه هایی ام که حتی با انتخاب موسوی --
اگر رئیس جمهور شود-- خواهیم پرداخت. احمدی نژاد یک آدم
نیست در جامعه ی ما، یک تفکر است. و من می ترسم از ریشه دواندن این تفکر
در عمق جامعه. کما اینکه می بینم نشانه های ریشه دواندنش را.
به نظرم جامعه ی ایران و نظام جمهوری اسلامی به نقطه ای رسیده که باید با
خودش روراست و بی رودربایستی مواجه شود. دوره ی تعارفات سیاسی - اجتماعی و
حتی اخلاقی در جامعه ی ما گذشته. امشب آقای احمدی نژاد خطوطی از اخلاق را
شکست و پرده هایی را درید که برای جامعه هزینه بر خواهد بود (نه که بر
اساس افشای حرف حقی یا له کردن باطلی که بر عکس وانمود کردن باطلی به جای
حق و مخدوش کردن سرمایه ها و آبروی 30 ساله ی حکومت ایران)
و من نمی دانم ما تا کجا و چقدر باید این همه هزینه بدهیم و مردم ما چقدر دیگر تاب تحمل این هزینه ها را دارد.
----------------------------------
از نوشتن متن بالا تقریباً یک روز گذشته و من همچنان با دلهره و سردرد ناشی از شب نخوابیدن، حوادث ایران را پی گیری می کنم.