مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

وقتی استاد، یک حرفه ای ِ تمام عیار باشد

پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۸۸، ۰۲:۴۷ ق.ظ
مزه اش آشناست. مزه اش خوش است. مزه اش لذت بخش است ولی آمیخته با افسوس. یادش که می افتی مدام عمق لذتش را به یاد می آوری. سنگینی اش حالا برایت بی معنی است. حالا فقط دلت می خواهد کاش باز هم جایی در این دنیا، سالی از این سالها دوباره کلاسی این چنینی با یک استاد پرو پیمان و مسئولیت پذیر و باهوش و اطلاعات در سطح خدا به تورت بخورد.

مزه ی تمام شدن درس "جامعه شناسی دین" با "داگلاس کوئــَن" هم مزه ی تمام شدن "فرهنگ عامه/عمومی(؟)" با "مایکل اتکینسون" بود. 

۸۸/۰۱/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">